شماره ١٤٢: بر سينه داغهاى تمنا نوشته ايم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
بر سينه داغهاى تمنا نوشته ايم
يک لاله زار نسخه سودا نوشته ايم
هر جا درين بساط خس مايه پرده ايست
مضمون رنگ عجز خود آنجا نوشته ايم
منشور تاج اگر بسر گل نهاده اند
ما هم برات آبله برپا نوشته ايم
خواهد بنام جلوه او واشگافتن
از چشم بسته طرفه معما نوشته ايم
حاجت بنامه نيست که در سطرهاى آه
اسرار پرفشانى دل وانوشته ايم
بر نسخه بهار خط نسخ مى کشد
رنگ شکسته ئى که بسيما نوشته ايم
پهلوى لاغريست که هم نقش بورياست
سطرى که بر جريده دنيا نوشته ايم
ديگر زنقش نامه اعمال ما مپرس
نظاره ئى بلوح تماشا نوشته ايم
از گرد ما همان خط زنهار خواندنى است
تا آسمان چو صبح الفها نوشته ايم
از صفحه کلک وحشت ما پيش رفته است
امروز هم زنسخه فردا نوشته ايم
مشق خيال ما بتمامى نمى رسد
اى بيخودان همه ورقى نانوشته ايم
جز امتحان فطرت ياران مراد نيست
بى پرده معنى ئى که بايما نوشته ايم
در زندگى مطالعه دل غنيمت است
خواهى بخوان و خواه مخوان ما نوشته ايم
(بيدل) مآل سرکشى اعتبارها
پيش از فنا بنقش کف پانوشته ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید