شماره ١١١: ايطرب وجدى که باز آغوش گل واميکنم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
ايطرب وجدى که باز آغوش گل واميکنم
بعد سالى چون بهار اين رنگ پيدا ميکنم
چار ديوار تو هم سد راه شوق چند
کعبه ئى دارم به پيش آهنگ صحرا ميکنم
ساقى بزم نشاط امروز شرم نرگسى است
از عرق چون ابر طرح جام و مينا ميکنم
حسن خلقى در نظر دارم که افسون هوس
گر همه آينه بينم در دلش جا ميکنم
چون شفق هر چند بر چرخم برد پرواز رنگ
همچنان سير حناى آن کف پا ميکنم
در طربگاه حضورم بار فرصت داده اند
روزکى چند انتخاب آرزوها ميکنم
يک نگه ديدار ميخواهم دو عالم حوصله
ميگدازم کاينقدر طاقت مهيا ميکنم
زين کلامم معنى خاصيت سود اتفاق
غير پندارد بحرف و صوت سودا ميکنم
در دبستان محبت طور دانش ديگر است
سجده ميخوانم خط پيشانى انشا ميکنم
حيرتم (بيدل) سفارشنامه آينه است
ميروم جائى که خود را او تماشا ميکنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید