شماره ٨٨: از انفعال عشرت موهوم آگهم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
از انفعال عشرت موهوم آگهم
اى چرخ پر مکن قدح هاله از مهم
صبح ازل شگوفه اشکم بهار داشت
هم در پگاه بود چراغان بيگهم
شمعم فروتنى زمزاجم نميرود
هر چند سر باوج کشم مايل چهم
پا در گل کدورتم از التفات جسم
گر اندکى زوهم برايم منزهم
کو جهد همتى که بهمدوشيت رسد
از گردن بلند تو يکدست کوتهم
پيرى شگنج پوست بجسم فسرده است
رختم اميد شست کنون ميکند تهم
از قامت خميده گذشتن وبال شد
اين ناخن بريده که افگند در رهم
گنجينه و ذخيره اسباب اعتبار
دست تأسفى است اگر آورى بهم
خاکم بپايمالى وضعم تأملى
تا بينى آستان کيم يا چه در گهم
از کبک من ترانه مستان شنيدنيست
چيزى دگر مپرس همين الله اللهم
تا بارگاه فقر شکوه که ميرسد
(بيدل) گذشتگيست جنيبتکش شهم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید