شماره ٥٩: تابست ادب نامه من در پر بسمل

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
تابست ادب نامه من در پر بسمل
پرواز گرفته است شکن در پر بسمل
ياد تب شوقى که زسامان طپيدن
آسودگيم داشت سخن در پر بسمل
فرصت هوس افتاد رم آهنگ شرارم
طرز نو من گشت کهن در پر بسمل
دل محو شهادتگه نازيست که اينجا
خون در رگ موجست و کفن در پر بسمل
اى شوق کرانيست طپشهاى محبت
سر تا قدم من بشکن در پر بسمل
بيتابى ساز نفس از درد خموشيست
اى عافيت آتش مفگن در پر بسمل
شبگير فنا هم چقدر داشت رسائى
عمريست که داريم وطن در پر بسمل
هر جا دم تيغ تو گل افشان خياليست
فرشست چو طاوس چمن در پر بسمل
اى راه روان منزل تحقيق بلند است
بايد قدمى چند زدن در پر بسمل
(بيدل) هوس آرائى پرواز که دارد
محو است غبار تو و من در پر بسمل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید