شماره ٢٨: تا کجا با طبع سرکش سر کند تدبير جنگ

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
تا کجا با طبع سرکش سر کند تدبير جنگ
شيوه کم نامرادى ساز اين بى پير جنگ
با جنون کن صلح و از تشويش پيراهن برا
ورنه در پيش است با هر خار دامنگير جنگ
خير و شر در وضع هموارى زهم ممتاز نيست
صلح تقديمى ندارد گر کند تأخير جنگ
انفعالى کاش بر چيند بساط اختيار
آه ازين تدبير پوج آنگاه با تقدير جنگ
هر بن مويم بصد زخم ندامت کوچه داد
بسکه کردم چون سحر با آه بى تأثير جنگ
ازشکست ساغر مينا صدا آزاده است
در لباست نيست رنگى تا دهد تغيير جنگ
مفلسى ما را بوضع هر دو عالم صلح داد
ساخت ناکام از سواد فقر با شبگير جنگ
مدعى هم گر بفکر ما طرف باشد خوش است
در چراگاهى که بسيار است گاو شير جنگ
به که تيغى برکشيم و گردن ملازنيم
شرم حيرانست با اين مردک تقرير جنگ
چشم بر تحقيق مگشا تا نشو رد آگهى
خواب ما صلحست کانرا نيست جز تعبير جنگ
گر نميخورديم برهم و فرما خفت نداشت
کرد بيرون ناله را از خانه زنجير جنگ
تنگى اين کوچها پهلو خراش آماده کرد
دل اگر ميداشت وسعت بود بى تقصير جنگ
تشنه کام ياس مرديم از تگ و تاز نفاق
آخر از خون مروت کرد ما را سير جنگ
خنده دارد بر بساط زودرنجيهاى ما
عرصه شطرنج با آن مهره هاى دير جنگ
در مزاج خلق پيچش صلح راهى وانکرد
رنگ تا باقيست دارد لشکر تصوير جنگ
حرف صوت پوج با مردان نخواهى پيش برد
سر بجاى خشت نه گر ميکنى تعمير جنگ
برنيايد هيچکس (بيدل) زوهم احتياج
عالمى را کشت اين تشويش بى شمشير جنگ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید