شماره ٢٣: گاه برنگ مايلى گاه ببوى بى نسق

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
گاه برنگ مايلى گاه ببوى بى نسق
دسته باطلت که بست اين چمن حضور حق
تا تو زحرص بگذرى وزغم جوع وارهى
چيده زمين و آسمان عالم کاسه و طبق
عمر شد و همان بجاست غفلت خود نمائيت
از نظر تو دور رفت آينه هاى ما سبق
پوست بتن شکنجه چيد هر سر مو بخم رسيد
منتخب چه نسخه است اينکه شکسته ئى ورق
در عمل محال هم همت مرد سرخ روست
برد علم بر آسمان پاى حنائى شفق
تحفه ئى محفل حضور در کف عرض هيچ نيست
کاش شفيع ما شود آينه سازى عرق
قانع قسمت ازل وضع فضولش آفت است
مغز با متلا سپرد پسته دمى که گشت شق
خواه دو روزه عمر گير خواه هزار سال زى
يکنفس است صد جنون يک رمق است صد قلق
هر کس ازين ستمکشان قابل التفات نيست
چشم بهر چه وا کنيد (بيدل) ماست مستحق



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید