شماره ٦: نشه عجزم چو شبنم داد بر طيب دماغ

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
نشه عجزم چو شبنم داد بر طيب دماغ
از گداز عجز طاقت يافتم مى در اياغ
بيخودى گل ميکند از پرده آزاديم
مى شود برق نظر بال و پر رنگ چراغ
چون نگين تا حرف نامت در خيالم نقش بست
دست بر هر دل که سودم برق شوقش کرد داغ
مستى چشم تو هر جا بردرد طرف نقاب
از شکست رنگ مى چون گل زهم ريزد اياغ
عافيت نظاره را در آشيان حيرتست
داغ گشتن شعله را از پر زدن بخشد فراغ
گر باين بى پردگى مى بالد آثار جنون
دود ميگردد صدا در حلقه زنجير باغ
از جسد دل آشيان طعن غفلت مى شود
رنگ بر آئينه ناصاف ميگيرد کلاغ
از تو هر مژگان زدن گم مى شود همچون توئى
گر ندارى باور از آئينه روشن کن سراغ
عمرها شد شسته ام چون ابر دست از خرمى
(بيدل) از من گريه مى خواهد چه صحرا و چه باغ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید