شماره ٤: ما شهيدانرا وضوئى داده اند از آب تيغ

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
ما شهيدانرا وضوئى داده اند از آب تيغ
سجده آموز سرما نيست جز محراب تيغ
چهره با خورشيد گشتن طاقت خفاش نيست
خيره ميگردد نگاه بيجگر از آب تيغ
هر سرى کز فکر ابروى کجت گرديد خم
از گريبان غوطه زد در حلقه گرداب تيغ
دل زمژگانهاى شوخت هم بساط نشتر است
چشم حيران در خيال ابروت همخواب تيغ
نيست ممکن پيش ابرويتو سر برداشتن
بيخوديهاى دگر دارد شراب ناب تيغ
از زدودن بيطراوت نيست زنگار خطت
شسته مى بالد بهار سبزه ات از آب تيغ
خون من در پرده بالى ميزند اما چسود
شوخى اين نغمه موقوفست بر مضراب تيغ
انتظارى در مزاج هر مراقب طينتى است
گل کند شايد زخونم مطلب ناياب تيغ
بى تکلف مگذر از فيض شهادتگاه عشق
صبح ديگر ميزند جوش از دم سيراب تيغ
جوهر مردى ندارى بحث با مردان خطاست
سينه داران سطر زخمى خوانده اند از باب تيغ
نيستم افسرده رنگ عرصه گاه امتحان
خون گرمم ميفروزد شمع در محراب تيغ
بى هنر مشکل که باشد تازه روئيهاى مرد
کرده جوهر شبنمى با سبزه شاداب تيغ
مايه گردن کشى غارت کمين آفتست
همچو شمع اينجا سر بى سجده باشد باب تيغ
بى دم تسليم مگذر پيش ابروى کجش
سر بگستاخى مکش گرديده ئى آداب تيغ
(بيدل) از مژگان خواب آلود او ايمن مباش
ميگشايد فتنه ها چشم از کمين خواب تيغ



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید