هر که از ذوق خبر دارد و داند سخنى
بجز از گفته عشاق نخواند سخنى
عاشقانه ز سر ذوق سخن مى گويم
غير ازين گفته مستانه نماند سخنى
سخن واعظ مخمور به کارى نايد
گر چه آيد بسر منبر و راند سخنى
سخن نيک توان گفت و ليکن به محل
خود سخن بد کند آن کس که نداند سخنى
سخن سيد ما ملک جهان را بگرفت
که تواند که به سيد برساند سخنى