هر ذره اى ز عالم بنموده آفتابى
آن آفتاب تابان بسته ز مه نقابى
در چشم ما نظر کن تا نور او ببينى
روشن بتو نمايد منظور بى حجابى
ما سايه ايم، سايه پيدا بخود نباشد
سايه چگونه باشد بى نور آفتابى
دريا و موج مى بين در عين ما نظر کن
آن عين ما شرابى است وين جام ما حبابى
مانند گفته ما خواننده اى نخواند
قولى به اين لطيفى ننوشته در کتابى
در چشم روشن ما غيرى نمى نمايد
چشمى که غير بيند دارد خيال خوابى
آب حيات او داد جانى به نعمت الله
بى عين نعمت الله عالم بود سرابى