شماره ٦١٤: ديده تا نور روى او ديده

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ديده تا نور روى او ديده
هر چه ديده همه نکو ديده
زلف و رويش به همدگر نگرد
کفر و اسلام مو به مو ديده
چشم دريا دلى است ديده ما
در نظر آب سوبسو ديده
ديده ما يکى يکى بيند
گرچه احول يکى به دو ديده
ديده در آينه نگاهى کرد
جان و جانانه روبرو ديده
چند گوئى که من نمى بينم
روشن است آفتاب کو ديده
نعمت الله نظر از او دارد
نور او را به نور او ديده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید