عارفانه بيا و خوش مى گو
وحده لا اله الا هو
ذکر مستانه مى کنم شب و روز
تو ز من بشنوى و من از او
بحر عشق است و ما در او غرقيم
عين ما را به عين ما مى جو
باش با عاشقان او يک رو
خوش بگو لا اله الا هو
در دو آئينه رو نمود يکى
آن يکى باشد و نمايد دو
غير او نيست در وجود اى دوست
ور تو گوئى که هست غيرى کو
اين چنين گفته هاى مستانه
تو ز من بشنوى و من از او
خرقه پاک اگر هوس دارى
جامه خود تو از خودى مى شو
نعمت الله يکى است در عالم
فارغ است از خيال عقل دو رو