نواى عالمى بخشى اگر يابى نواى او
همه بر رأى تو باشند اگر باشى براى او
مقام سرورى جوئى سر کويش غنيمت دان
بهشت جاودان خواهى در خلوت سراى او
به جانان جان سپار اى دل که کار عاشقان اين است
هواى خويشتن بگذار اگر دارى هواى او
بيا و دردى دردش به شادى روى ما درکش
که خوش دردى است درد دل که آن باشد دواى ما
گداى حضرت او شو که شاه عالمى گردى
همه باشند گداى تو اگر باشى گداى او
اگر چه مختصر باشد به نزد او همه عالم
فقيرانه فدا کردم فداى که فداى او
چو بنده هر که فانى شد حيات جاودان دارد
هميشه زنده خواهد بود سيد از بقاى او