دو سخن مى شنو يکى مى گو
سخن او بگو ولى با او
سخن اى يار گرچه بسيار است
بشنو از دوستان سخن کم گو
قدمى نه به بحر ما با ما
عين ما را به عين ما مى جو
تو چنين غافل و به خود مشغول
لحظه اى نيست حضرتش بى تو
باش يکتا و از دوئى بگذر
با دو رو کى يکى شود يک رو
در خم مى نشين و غسلى کن
خرقه خود به جام مى مى شو
نعمت الله مدام مى گويد
وحده لااله الا هو