شماره ٤٣٥: حمد تو بى نهايت و لطف تو بى کران

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
حمد تو بى نهايت و لطف تو بى کران
با جمله در حديث و جمال تو بس عيان
فى الجمله چون منم همه تو کيستى بگو
ور خود توئى بگو که من اکنون شدم نهان
در کعبه و کنشت و خرابات وصل تست
در زهد و در صلاح و در انکار و امتحان
فى الجمله عارفيم به هر صورتى که هست
در ديدن صفات کمال تو هر زمان
با ما توئى و از تو جدا نيست هيچ چيز
پيوند ما و تو به کرم هست جاودان
نور تو آسمان و زمين را ظهور داد
روشن شد از جمال و کمال تو اين جهان
سيد به بنده داد وجودى ز جود خود
بنمود آنچه بود به ارباب اين و آن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید