شماره ٤٣١: گاه تاريک است و گه روشن سراى اين جهان

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گاه تاريک است و گه روشن سراى اين جهان
غم مخور چون اهل دنيا از براى اين جهان
گر نواى آن جهان دارى بيا خوش وقت باش
بى نوا باشى اگر جوئى نواى اين جهان
اعتمادى نيست اى ياران بر اين دنياى دون
عاقبت بيگانه گردد آشناى اين جهان
بگذر از حرص جهان راه خطا ديگر مرو
خود که مى يابد صوابى از خطاى اين جهان
دايما خر بنده اى باشد که آمد شد کند
هر که افتد همچو خواجه در قفاى اين جهان
مى دهد عمر عزيز خويش بر باد هوا
باد پيمائى که گردد در هواى اين جهان
محنت آبادى خرابى خاکدانى ناخوشى
بى خبر نامش نهد دولت سراى اين جهان
از بلاى عاشقى چون کار ما بالا گرفت
فارغيم از مبتلا و از بلاى اين جهان
نعمت الله دنيى و عقبى نخواهد از خدا
آن جهان هرگز نمى جويد چه جاى اين جهان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید