شماره ٢٧٤: آفتاب است و سايه بان عالم
غزلستان ::
شاه نعمتالله ولی ::
غزليات - بخش دوم
آفتاب است و سايه بان عالم
به مثل او چنين چنان عالم
جام گيتى نما است مى بينش
که نمايد همين همان عالم
غير او ديگرى نخواهد ديد
هرکه بينا بود در آن عالم
اين ميان وکنار کى بودى
گر نبودى درين ميان عالم
صورت اوست نور ديده ما
اين معانى کند بيان عالم
همه عالم نشان او دارد
بى نشان او بود نشان عالم
هر زمان عالمى کند پيدا
مى برد آورد روان عالم
عالم عشق را نهايت نيست
هست اين بحر بى کران عالم
نعمت الله چون مى جام است
جام مى را بدان بدان عالم
نظرات نوشته شده