شماره ٢٥٠: نقش خيال رويش ديشب به خواب ديدم

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
نقش خيال رويش ديشب به خواب ديدم
مه را به شب توان ديد من آفتاب ديدم
هرسو که ديد ديده درياى بى کران ديد
روشن چو نور ديده ماهى درآب ديدم
جام جهان نمائيست هر شاهدى که بينم
جامى چنين لطيفى پر از شراب ديدم
درکوچه خرابات عمرى طواف کردم
ساقى بزم رندان مست خراب ديدم
هر صورتى که ديدم معنى نمود در وى
معنى و صورت آن آب و حباب ديدم
مايى ما برافتاد اويى او عيان شد
او رابه ديده او خوش بى حجاب ديدم
گنجى که بود پنهان پيدا شده است برمن
سرى که درحجاب است من بى حجاب ديدم
از نور نعمت الله عالم شده منور
روشن ببين که نورش در شيخ و شاب ديدم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید