شماره ١٨١: سخن نازکان بود نازک
غزلستان ::
شاه نعمتالله ولی ::
غزليات - بخش دوم
سخن نازکان بود نازک
گفته گنده نشنود نازک
ديده ما به عشق ديدن او
به چپ و راست مى دود نازک
هرکه با نازکان بسر آرد
گرچه باشد گران شود نازک
عقل گويد سخن ولى گنده
به چنان گنده نگرود نازک
نقش رويش خيال مى بندم
در نظر آيد و رود نازک
هرکه تخم محبتى کارد
به يقينم که بدرود نازک
گفته سيد است و خوش خواند
نازنينى که او بود نازک
نظرات نوشته شده