سيدى خواهى بيا و بنده باش
بنده شو در بندگى پاينده باش
گر به تيغ عشق او کشته شوى
حى قيومى برو دل زنده باش
در هواى گلستان عشق او
همچو غنچه با لبى پرخنده باش
جان فدا کن گر قبولش اوفتد
تا قيامت زين کرم شرمنده باش
خيز ازين سايه نشين در آفتاب
هم به نور روى او تابنده باش
سرورى ملک بقا گر بايدت
در خرابات فنا افکنده باش
کام جان از سيد ما مى طلب
يک زمان هم صحبت اين بنده باش