رنج عشقى کشيده ام که مپرس
درد دردى چشيده ام که مپرس
در طريقى که نيست پايانش
بر و بحرى بريده ام که مپرس
ديده ام صورتى که ديده نديد
معنيى را شنيده ام که مپرس
گفته ام نکته اى ترا که مگوى
خط به حرفى کشيده ام که مپرس
بلبل مست گلشن عشقم
ز آشيانى پريده ام که مپرس
عاشق و رند و لاابالى وار
از جهانى رسيده ام که مپرس
بنده اى را فروختم به بها
سيدى را خريده ام که مپرس