شماره ٩٧: از شراب نيم شب امروز سرمستيم باز

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
از شراب نيم شب امروز سرمستيم باز
چشم مستش ديده ايم و توبه بشکستيم باز
عشق کافر کيش او ايمان ما بر باد داد
بر ميان زنار کفر زلف او بستيم باز
از سر سجاده ناموس خوش برخاستيم
بر در ميخانه سرمستانه بنشستيم باز
دولت وصلش چو دستم داد در گلزار عشق
همچو بلبل مى زنم دستان کز آن دستيم باز
ساقى سرمست وحدت داد ما را جام مى
نوش کرديم از خيال عقل وارستيم باز
ما خراباتى و رند و عاشق و مى خواره ايم
باز رستيم از خمار اى يار و سرمستيم باز
فانى ايم و باقى ايم و سيديم و بنده ايم
نيست گشتيم از خود و از عشق او هستيم باز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید