شماره ٩١: من سودازده با عشق در افتادم باز

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
من سودازده با عشق در افتادم باز
دل به دست سر زلف صنمى دادم باز
آستان در او قبله حاجات من است
روى خود بر در آن ميکده بنهادم باز
کار رندان جهان بسته نماند ديگر
چون من مست در ميکده بگشادم باز
مى خورم جام غم انجام به شادى ساقى
غم ندارم ز کس و عاشق دلشادم باز
هست بنياد من از عاشقى و مى خوارى
رفته ام بر سر آن قصه بنيادم باز
مکنم عيب اگر توبه شکستم ديگر
يافتم آب حياتى و در افتادم باز
بنده بندگى سيد سرمستانم
از چنين بندگئى بنده آزادم باز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید