شماره ٣١: اگر سوداى ما دارى ز سوداى جهان بگذر

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر سوداى ما دارى ز سوداى جهان بگذر
وگر ما را خريدارى ز سود و از زيان بگذر
خيال اين و آن بگذار اگر ما را طلبکارى
چه بندى نقش بى حاصل بيا از اين و آن بگذر
خرابات است و ما سرمست و ساقى جام مى بر دست
اگر مى نوشيش بستان وگرنه خوش روان بگذر
حيات طيبه جوئى زمانى همدم ما شو
بهشت جاودان خواهى به عزم عاشقان بگذر
بيا گر عشق مى بازى که ما معشوق يارانيم
مرو گر عاشق مائى رها کن دل ز جان بگذر
در آب ديده ما جو خيال آنکه ميدانى
قدم بر ديده ما نه ز بحر بى کران بگذر
اگر گنجى طلبکارى که در ويرانه اى يابى
بيا و نعمت الله جو به شهر کوبنان بگذر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید