شماره ٢٧: چنين دردى که من دارم هميشه بى دوا خوشتر

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
چنين دردى که من دارم هميشه بى دوا خوشتر
بلاى عشق خوش باشد ولى با مبتلا خوشتر
ز آب چشم ما هر سو روان آبى است گر جوئى
خوش است اين چشمه روشن ببين در چشم ما خوشتر
محيط عشق موجى زد هه عالم شده سيراب
ازين درياى بى پايان بود اين چشمه ها خوشتر
حديث جنت و حوران مگو در مجلس رندان
درآ در بزم سرمستان که اين جا حاليا خوشتر
به فرمان خدا ساقى مدامم جام مى بخشد
خوش است اين بخششش اما به فرمان خدا خوشتر
حجابت گر سر موئى بود چون بى نوا بتراش
که پيش جمله درويشان قلندر بى نوا خوشتر
خرابات است و ما سرمست و ساقى جام مى بر دست
حريف نعمت اللهيم و صحبت بى ريا خوشتر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید