شماره ٣٩٧: از روى تو فروزد شمع سراى عيسى

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از روى تو فروزد شمع سراى عيسى
وز عارض تو خيزد نور شب تجلى
اى صيد دام حسنت شيران روز ميدان
وى مست جام عشقت مردان راه معنى
آتش پرست رويت جان هزار زردشت
بسته صليب زلفت عقل هزار عيسى
رضوان به روى تو ديد اين تيره خاکدان را
گفت اينت خوب جائي، خوشتر ز خلد ماوى
هر دل که رفت نزهت در باغ زلفت آرد
دارد چراگه جان در زير شاخ طوبى
اى بى نمک به هجران خوش کن به وصل عيشم
دانى مزه ندارد بى تو اباى دنيى
با من که هست جانى مانده ز دست قهرت
در پاى تو فشاندم، کردى قبول يانى
خاقانى از دل و جان برخى روى تو شد
گرچه ز وصلت او را دولت نداد برخى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید