شماره ٣٨١: عتاب رنگ به من نامه اى فرستادى

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عتاب رنگ به من نامه اى فرستادى
مرا به پرده تشريف راه نو دادى
صحيفه هاى معانى نوشتى و سر آن
به دست مهر ببستى و مهر بنهادى
چو نقش عارض و زلف تو نوک خامه تو
نمود بر ورق روز از شب استادى
مرا نمودى کاى پاى بست محنت ما
به غم مباش که ما را هنوز بر يادى
مترس اگرچه به صد درد و بند بسته شدى
کنون که بنده مائى ز هر غم آزادى
از آن زمان که بديدم نگار خامه تو
نگار نامه من گشت نامت از شادى
ز لطف ها که نمودى گمان برم که همى
در بهشت بر اهل نياز بگشادى
ز فصل ها که نوشتى يقين شدم که همى
دم مسيح بر مردگان فرستادى
دليل که از غم غربت چو دير بود خراب
به روزگار تو چون کعبه شد به آبادى
ز رغم آنکه مرا در غم تو طعنه زنند
غم تو شادى من شد که شادمان بادى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید