شماره ٢٦٤: تا من پى آن زلف سرافکنده همى دارم

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا من پى آن زلف سرافکنده همى دارم
چون شمع گهى گريه و گه خنده همى دارم
گه لوح وصالش را سربسته همى خوانم
گه پاس خيالش را شب زنده همى دارم
سلطان جمال است او من بر در ايوانش
تن خاک همى سازم جان بنده همى دارم
تا کرد مرا بسته بادام دو چشم او
چون پسته دل از حسرت آکنده همى دارم
جان تحفه او کردم هم نيست سزاى او
زين روى سر از خجلت افکنده همى دارم
بر حال گذشته ما هرگز نکنى حسرت
اميد به الطافش آينده همى دارم
از مصحف عشق او فال دل خاقانى
گر خود به هلاک آيد فرخنده همى دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید