شماره ٢٣٧: گفتم آه آتشين بس کن، نه من خاک توام

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گفتم آه آتشين بس کن، نه من خاک توام
نه مسلسل هم چو آبم تا هوسناک توام
مهره افعى است آن لب زهر افعى باک نيست
اى گوزن آسا نه من زنده به ترياک توام
گفت هجرت تلخ وانگه خوش دلى آن من است
من به داغ اين حديث از خوى بى باک توام
بس که سربسته چو غنچه دردسر دارم چو بيد
چون شکوفه نشکفم کز سرو چالاک توام
خاک شهرت مى برى کاب و هوا نگزايدت
با خودم بر کاخر از روى هوا خاک توام
قفل مهر از سينه چون برداشتى خاقانيا
نه کليد گنج خانه خاطر پاک توام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید