شماره ٢٣٥: زنگ دل از آب روى شستيم

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زنگ دل از آب روى شستيم
وز درد هوا سبوى شستيم
دل را به کنار جوى برديم
وز يار کناره جوى شستيم
از شهر شما دواسبه رانديم
از خون سر چار سوى شستيم
جان را به وداع آفرينش
از عالم تنگ خوى شستيم
سجاده به هشت باغ برديم
دراعه به چار جوى شستيم
نه قندز شب نه قاقم روز
چون دست ز هر دو موى شستيم
گفتى که دهان به هفت خاک آب
از ياد خسان بشوي، شستيم
گفتى ز جهان نشسته اى دست
در گوش جهان بگوى شستيم
از زن صفتى به آب مردى
حيض همه رنگ و بوى شستيم
زان نفس که آب روى جستى
ما دست ز آبروى شستيم
خاقانى وار تخته عمر
از ابجد گفت گوى شستيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید