شماره ١٤٣: دلم آخر به وصالش برسد

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلم آخر به وصالش برسد
جان به پيوند جمالش برسد
زار از آن گريم تا گوهر اشک
به نثار لب و خالش برسد
نه به نو شيفته گردم چو به من
مه به مه پيک خيالش برسد
دل ديوانه بشيبد هر ماه
چون نظر سوى هلالش برسد
صبر شد روزه هجران بگرفت
تا مگر عيد وصالش برسد
گرچه فتراک وصال است بلند
دستم آخر به دوالش برسد
پر و بالى بزند مرغ اميد
گر ز دولت پر و بالش برسد
روز اميد به پيشين برسيد
ترسم آوخ که زوالش برسد
يادخاقانى اگر کم نکند
بر فلک سحر حلالش برسد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید