شماره ١٤١: اندرآ اى جان که در پاى تو جان خواهم فشاند

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اندرآ اى جان که در پاى تو جان خواهم فشاند
دستيارى کن که دستى بر جهان خواهم فشاند
پاى خاکى کن در آکز چشم خونين هر نفس
گوهر اندر خاک پايت رايگان خواهم فشاند
گر چو چنگم دربر آيى زلف در دامن کشان
از مژه يک دامنت لعل روان خواهم فشاند
چهره من جام و چشم من صراحى کن که من
چون صراحى بر سر جام تو جان خواهم فشاند
رخ ترش دارى که خوبم شکر شيرين کنى
چون ترش باشى به تو شيرين روان خواهم فشاند
بس کن از سرکه فشاندن زان لب ميگون که من
دل بر آن ميگون لب سرکه فشان خواهم فشاند
دوستان خواهند کز عشق تو دامن درکشم
من برآنم کاستين بر دوستان خواهم فشاند
بر سر خاک اوفتان خيزان ز جور آسمان
از تظلم خاک هم بر آسمان خواهم فشاند
اهل گفتم هست چون ديدم که خاقانى نيافت
عذر خواهان خاک توبه بر دهان خواهم فشاند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید