شماره ١١٨: وصل تو به وهم در نمى آيد

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
وصل تو به وهم در نمى آيد
وصف تو به گفت برنمى آيد
شد عمر و عمارى وصال تو
از کوى اميد در نمى آيد
وصل تو به وعده گفت مى آيم
آمد اجل، او مگر نمى آيد
زان مى که تو را نصيب خصمان است
يک جرعه مرا به سر نمى آيد
افسون مسيح بر تو مى خوانم
افسوس که کارگر نمى آيد
خاقانى کى رسد به گرد تو
چون دولت راهبر نمى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید