شماره ٨٤: بتى کز طرف شب مه را وطن ساخت

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بتى کز طرف شب مه را وطن ساخت
ز سنبل سايبان بر ياسمن ساخت
نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود
بشد ياقوت را پيمان شکن ساخت
دروغ است آن کجا گويند کز سنگ
فروغ خور عقيق اندر يمن ساخت
دل يار است سنگين پس چه معنى
که عشق او عقيق از چشم من ساخت
من از دل آن زمانى دست شستم
که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک
هلاک خويشتن از خويشتن ساخت
به کرم پيله مى ماند دل من
که خود را هم به دست خود کفن ساخت
ز خاقانى چه خواهد ديگر اين دل
نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید