سر و زر کو که منت يارم جست
فرصت آمدنت يارم جست
بن مويى ز دلم کم نشود
سر موئى ز تنت يارم جست
نه ميى از قدحت يارم خواست
نه گلى از چمنت يارم جست
نه من آيم نه توام دانى خواند
نه تو آئى نه منت يارم جست
گم شد از من دل من چون دهنت
نه دلم نه دهنت يارم جست
چون کنم قصه لبت کشت مرا
که قصاص از سخنت يارم جست
هم شوم زنده چو تخم قز اگر
جاى در پيرهنت يارم جست
بر تو نظاره هزار انجمن است
از کدام انجمنت يارم جست
من کيم کز شکر و پسته تو
بوس فندق شکنت يارم جست
وطنت در دل خاقانى باد
تا مگر زان وطنت يارم جست