شماره ٦٤: کيست که در کوى تو فتنه روى نيست

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کيست که در کوى تو فتنه روى نيست
وز پى ديدار تو بر سر کوى تو نيست
فتنه به بازار عشق بر سر کار است از آنک
راستى کار او جز خم موى تو نيست
روى تو جان پرورد خوى تو خونم خورد
آه که خوى بدت در خور روى تو نيست
با غم هجران تو شادم ازيرا مرا
طاقت هجر تو هست طاقت خوى تو نيست
روى من از هيچ آب بهره ندارد از آنک
آب من از هيچ روى بابت جوى تو نيست
بوى تو باد آورد دشمن بادى از آنک
جان چو خاقانيى محرم بوى تو نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید