مطلع دوم

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
ماه نو ديدى حمايل ز آسمان انگيخته
اختران تعويذ سيمين بى کران انگيخته
شب ز انجم گرد بر گرد حمايل طفل وار
سيمهاى قل هواللهى عيان انگيخته
صحف مينا را ده آيت ها گزارش کرده شب
از شفق شنگرف و از مه ليقدان انگيخته
شب گوزن افکنده گويى شاخش اينک در هوا
خونش از نيلوفر چرخ ارغوان انگيخته
شب چو فصادى که ماهش مبضع و گردونش طشت
طشت کرده سرنگون خون از رگان انگيخته
شب همانا نسر طائر خواهد افکندن که هست
از کواکب مهره ها وز مه کمان انگيخته
زهره با ماه و شفق گوئى ز بابل جادويى است
نعل و آتش در هواى قيروان انگيخته
گو ز بازد چرخ چون طفلان بعيد از بهر آنک
گو ز مه کرده است و گوز از اختران انگيخته
آتشين حراقه برده گرمى از حراق چرخ
ليک بر قبه شررها از دخان انگيخته
نى شرر باشد به زير و دود بالا پس چراست
دود در زير و شرر بالاى آن انگيخته
پاسبان بر بام دارد شاه وپنهان شاه چرخ
زير بام از هندوى شب پاسبان انگيخته
شب مگر اندود خواهد بام گيتى را به قير
کز بنات النعش هستش نردبان انگيخته
در بره مريخ گرزگاو افريدون به دست
وز مجره شب درفش کاويان انگيخته
پنبه زارى بر فلک بى آب و کيوان بهر آن
دلو را از پنبه زارش ريسمان انگيخته
چرخ پيچان تن چو مار جان ستان و آنگه قضا
کژدمى از پشت مار جان ستان انگيخته
شير با گاو و بره گرگ آشتى کرده به طبع
آشتى شان اورمزد مهربان انگيخته
ساز آن رعناى صاحب بربط اندر بزم چرخ
سوز از آن قراى صاحب طيلسان انگيخته
چشم بزغاله بر آن خوشه که خرمن کرده شب
داس کژدندان ز راه کهکشان انگيخته
نقش جوزا چون دو مغز اندر يکى جوز از قياس
يا دو يبروج الصنم در يک مکان انگيخته
خور به سرطان مانده تا معجون سرطانى کند
زانکه مفلوج است و صفرا از رخان انگيخته
مشترى را ماهيى صيد و کمانى زيردست
آفت تير از کمان ترکمان انگيخته
بخت بر زرهاى انجم در ترازوى فلک
نقش نام اخستان کامران انگيخته
وز شهاب ناوک انداز و سماک نيزه باز
لشکر شروان شه صاحب قران انگيخته



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید