در شکايت از حبس و بند و مدح عظيم الروم عز الدوله قيصر

غزلستان :: خاقانی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
فلک کژروتر است از خط ترسا
مرا دارد مسلسل راهب آسا
نه روح الله در اين دير است چون شد
چنين دجال فعل اين دير مينا
تنم چون رشته مريم دوتا است
دلم چون سوزن عيساست يکتا
من اينجا پاى بند رشته ماندم
چو عيسى پاى بند سوزن آنجا
چرا سوزن چنين دجال چشم است
که اندر جيب عيسى يافت ماوا
لباس راهبان پوشيده روزم
چو راهب زان برآرم هر شب آوا
به صور صبح گاهى برشکافم
صليب روزن اين بام خضرا
شده است از آه دريا جوشش من
تيمم گاه عيسى قعر دريا
به من نامشفقند آباء علوى
چو عيسى زان ابا کردم ز آبا
مرا از اختر دانش چه حاصل
که من تاريک او رخشنده اجزا
چه راحت مرغ عيسى را ز عيسى
که همسايه است با خورشيد عذرا
گر آن کيخسرو ايران و تور است
چرا بيژن شد اندر چاه يلدا
چرا عيسى طبيب مرغ خود نيست
که اکمه را تواند کرد بينا
نتيجه دختر طبعم چو عيسى است
که بر پاکى مادر هست گويا
سخن بر بکر طبع من گواه است
چو بر اعجاز مريم نخل خرما
چو من ناورد پانصد سال هجرت
دروغى نيست ها برهان من ها
برآرم زاين دل چون خان زنبور
چو زنبوران خون آلوده غوغا
زبان روغنينم زآتش آه
بسوزد چون دل قنديل ترسا
چو قنديلم برآويزند و سوزند
سه زنجيرم نهادستند اعدا
چو مريم سرفکنده، ريزم از طعن
سرشکى چون دم عيسى مصفى
چنان استاده ام پيش و پس طعن
که استاده است الف هاى اطعنا
مرا زانصاف ياران نيست يارى
تظلم کردنم زان نيست يارا
على الله از بد دوران على الله
تبرا از خدا دوران تبرا
نه از عباسيان خواهم معونت
نه بر سلجوقيان دارم تولا
چو داد من نخواهد داد اين دور
مرا چه ارسلان سلطان چه بغرا
چو يوسف نيست کز قحطم رهاند
مرا چه ابن يامين چه يهودا
مرا اسلاميان چون داد ندهند
شوم برگردم از اسلام حاشا
پس از تحصيل دين از هفت مردان
پس از تاويل وحى از هفت قرا
پس از الحمد و الرحمن والکهف
پس از ياسين و طاسين ميم و طاها
پس از ميقات حج و طوف کعبه
جمار و سعى و لبيک و مصلى
پس از چندين چله در عهد سى سال
شوم پنجاهه گيرم آشکارا
مرا مشتى يهودى فعل، خصمند
چو عيسى ترسم از طعن مفاجا
چه فرمائى که از ظلم يهودى
گريزم بر در دير سکوبا
چه گوئى کآستان کفر جويم
نجويم در ره دين صدر والا
در ابخازيان اينک گشاده
حريم روميان آنک مهيا
بگردانم ز بيت الله قبله
به بيت المقدس و محراب اقصى
مرا از بعد پنجه ساله اسلام
نزيبد چون صليبى بند بر پا
روم ناقوس بوسم زين تحکم
شوم زنار بندم زين تعدا
کنم تفسير سريانى ز انجيل
بخوانم از خط عبرى معما
من و ناجرمکى و دير مخران
در بقراطيانم جا و ملجا
مرا بينند اندر کنج غارى
شده مولو زن و پوشيده چوخا
به جاى صدره خارا چو بطريق
پلاسى پوشم اندر سنگ خارا
چو آن عود الصليب اندر بر طفل
صليب آويزم اندر حلق عمدا
وگر حرمت ندارندم به ابخاز
کنم زآنجا به راه روم مبدا
دبيرستان نهم در هيکل روم
کنم آئين مطران را مطرا
بدل سازم به زنار و به برنس
ردا و طيلسان چون پور سقا
کنم در پيش طرسيقوس اعظم
ز روح القدس و ابن و اب مجارا
به يک لفظ آن سه خوان را از چه شک
به صحراى يقين آرم همانا
مرا اسقف محقق تر شناسد
ز يعقوب و ز نسطور و ز ملکا
گشايم راز لاهوت از تفرد
نمايم ساز ناسوت از هيولا
کشيشان را کشش بينى و کوشش
به تعليم چو من قسيس دانا
مرا خوانند بطلميوس ثانى
مرا دانند فيلاقوس والا
فرستم نسخه ثالث ثلاثه
سوى بغداد در سوق الثلاثا
به قسطنطين برند از نوک کلکم
حنوط و غاليه موتى و احيا
به دست آرم عصاى دست موسى
بسازم زان عصا شکل چليپا
ز سرگين خر عيسى ببندم
رعاف جاثليق ناتوانا
ز افسار خرش افسر فرستم
به خانان سمرقند و بخارا
سم آن خر به اشک چشم و چهره
بگيرم در زر و ياقوت حمرا
سه اقنوم و سه قرقف را به برهان
بگويم مختصر شرح موفا
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
که مريم عور بود و روح تنها
هنوز آن مهر بر درج رحم داشت
که جان افروز گوهر گشت پيدا
چه بود آن نطق عيسى وقت ميلاد
چه بود آن صوم مريم وقت اصغا
چگونه ساخت از گل مرغ عيسى
چگونه کرد شخص عازر احيا
چه معنى گفت عيسى بر سر دار
که آهنگ پدر دارم به بالا
وگر قيصر سکالد راز زردشت
کنم زنده رسوم زند و استا
بگويم کان چه زند است و چه آتش
کز او پازند و زند آمد مسما
چه اخگر ماند از آن آتش که وقتى
خليل الله در آن افتاد دروا
به قسطاسى بسنجم راز موبد
که جوسنگش بود قسطاى لوقا
چرا پيچد مگس دستار فوطه
چرا پوشد ملخ رانين ديبا
به نام قيصران سازم تصانيف
به از ارتنک چين و تنگلوشا
بس اى خاقانى از سوداى فاسد
که شيطان مى کند تلقين سودا
رفيق دون چه انديشد به عيسي؟
وزير بد چه آموزد به دارا؟
مگو اين کفر و ايمان تازه گردان
بگو استغفر الله زين تمنا
فقل و اشهد بان الله واحد
تعالى عن مقولاتى تعالى
چه بايد رفت تا روم از سر ذل
عظيم الروم عز الدوله اينجا
يمين عيسى و فخر الحوارى
امين مريم و کهف النصارى
مسيحا خصلتا قيصر نژادا
تورا سوگند خواهم داد حقا
به روح القدس و نفخ روح و مريم
به انجيل و حوارى و مسيحا
به مهد راستين و حامل بکر
به دست و آستين باد مجرا
به بيت المقدس و اقصى و صخره
به تقديسات انصار و شليخا
به ناقوس و به زنار و به قنديل
به يوحنا و شماس و بحيرا
به خمسين و به دنح و ليلة الفطر
به عيدالهيکل و صوم العذارا
به پاکى مريم از تزويج يوسف
به دورى عيسى از پيوند عيشا
به بيخ و شاخ و برگ آن درختى
که آمد ميوه ش از روح معلا
به ماه تير کانگه بود نيسان
به نخل پير کانجا گشت برنا
به بانگ و زارى مولو زن از دير
به بند آهن اسقف بر اعضا
به تثليث بروج و ماه و انجم
به تربيع و به تسديس ثلاثا
ز تثليثى کجا سعد فلک راست
به تربيع صليبت باد پروا
که بهر ديدن بيت المقدس
مرا فرمان بخواه از شاه دنيا
ز خط استوا و خط محور
فلک را تا صليب آيد هويدا
سزد گر عيسى اندر دير هرقل
کند تسبيح از اين ابيات غرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید