شماره ٢٦١: کسى چه شکر کند دولت تمنا را

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
کسى چه شکر کند دولت تمنا را
بعالمى که توئى ناله مى کشد ما را
ندارد انجمن ياس ما شراب دگر
هم از شکست مگر پر کنيم مينا را
بعالميکه حلاوت نشانه ننگ است
دو نيم چون نشود دل زغصه خرما را
هنوز اره دندان موج در نظر است
گهر بدامن راحت چسان کشد پا را
درشت خو چه خيال است نرم گو باشد
شرار خيزى محض است طبع خارا را
سلامت آئينه اعتبار امکان نيست
شکسته اند بصد موج رنگ دريا را
صفاى دل بکدورت مده زفکر دوئى
که عکس تنگ برآئينه مى کند جا را
برون لفظ محال است جلوه معنى
همان زکسوت اسما طلب مسمى را
رسيده ايم زاسما بفهم معنى خويش
گرفته ايم زعنقا سراغ عنقا را
هزار معنى پيچيده در تغافل تست
بابروى تو چه نسبت زبان گو يارا
سبکروان بهوايت چنان زخود رفتند
که چون نفس نرساندند بر زمين پا را
هميشه تشنه لب خون ما بود (بيدل)
چو شيشه هر که بدست آورد دل ما را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید