شماره ١٨٣: رنگ شوخى نيست در طبع ادب تخمير ما

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
رنگ شوخى نيست در طبع ادب تخمير ما
حلقه ميسازد صدا را نسبت زنجير ما
مزرع بيحاصل جسم آبيار عيش نيست
ناله بايد کاشتن در خاک دامنگير ما
بى سبب چون سايه پامال دوعالم عبرتيم
خواب کو تا مخملى بافد بخود تعبير ما
نسخه جمعيت دل گر باين آشفتگيست
نيست ممکن لب بهم آوردن از تقرير ما
سطرى از مشق دبستان جنون آشفته نيست
بر خط پرگار نازد حلقه زنجير ما
صبح از وهم نفس گر بگذرد شبنم کجاست
غير شرم اعتبار آبى ندارد شير ما
آخر از ناراستى با دور گردون ساختيم
بسکه کج بود از کمان بيرون نيامد تير ما
ارزوها در طلسم لاغرى مى پرورد
خانه صياد يعنى پهلوى نخچير ما
انتظار رنگ هاى رفته ميبايد کشيد
خامه نقاش مژگان ريخت در تصوير ما
حسرت منزل جنون ايجاد چندين جستجوست
شام گردد صبح تا کوته شود شبگير ما
در بناى رنگ ما گرد شکست امروز نيست
ابروى معمار چينى داشت در تعمير ما
عبرت انشا بود (بيدل) نسخه ايجاد شمع
از جبين بر نقش پا زد سر خط تقدير ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید