شماره ١٦٦: دام يکعالم تعلق گشت حيرانى مرا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دام يکعالم تعلق گشت حيرانى مرا
عاقبت کرد اين درواکرده زندانى مرا
محو شوقم بوى صبح انتظارى برده ام
سرده اى حيرت همان در چشم قربانى مرا
جوش زخم سينه ام کيفيت چاک دلم
خرمى مفت تو اى گل گر بخندانى مرا
اى ادب ساز خموشى نيز بى آهنگ نيست
همچو مژگان ساخت موسيقار حيرانى مرا
مد عمرم يکقلم چون شمع در وحشت گذشت
آشيان هم برنياورد از پرافشانى مرا
عجز هم چون سايه اوج اعتبارى داشته است
کرد فرش آستانت سعى پيشانى مرا
پرده ساز جنونم خاموشى آهنگ نيست
ناله ميگردم بهر رنگى که گردانى مرا
ناله وارى سر زجيب دل برون آورده ام
شعله شوقم مباد اى ياس بنشانى مرا
احتياج خودشناسى جوهر آئينه نيست
من اگر خود را نمى دانم تو ميدانى مرا
(بيدل) افسون جنون شد صيقل آئينه ام
آب داد آخر برنگ اشک عريانى مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید