شماره ٦٣: به خاک تيره آخر خودسريها ميبرد ما را

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
به خاک تيره آخر خودسريها ميبرد ما را
چو آتش گردن افرازى ته پا ميبرد ما را
غبار حسرت ما هيچ ننشست از زمينگيرى
که هر کس ميرود چون سايه از جا ميبرد ما را
ندارد غارت ما ناتوانان آنقدر کوشش
غباريم و طپيدن از کف ما ميبرد ما را
بگلزارى که شبنم هم اميد رنگ و بو دارد
نگاه هرزه جولان بى تمنا ميبرد ما را
اگر از دير وارستيم شوق کعبه پيش آمد
تگ و پوى نفس يارب کجاها ميبرد ما را
به پستيهاى آهنگ طلب خفته است معراجى
نفس گر واگدازد تا مسيحا ميبرد ما را
در آغوش خزان ما دو عالم رنگ ميبازد
زخود رفتن بچندين جلوه يکجا ميبرد ما را
گسستن نيست آسان ربط الفتهاى اين محفل
چو شمع آتش عنانى رشته برپا ميبرد ما را
دکان آرائى هستى گر اين خجلت کند سامان
عرق تا خاک گرديدن بدريا ميبرد ما را
اگر عبرت ره تحقيق مطلب سر کند (بيدل)
همين يک پيش پا ديدن بعقبى ميبرد ما را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید