شماره ٢٥: گربه گلشن ز ناز گردد قدبلند تو جلوه فرما

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
گربه گلشن ز ناز گردد قدبلند تو جلوه فرما
زپيکر سرو موج خجلت شود نمايان چو مى زمينا
زچشم مست تو گر بيابد قبول کيفيت نگاهى
طپيد زمستى بروى آئينه نقش جوهر چو موج صهبا
نخواند طفل جنون مزاجم خطى زپست و بلند هستى
شوم فلاطون ملک دانش اگر شناسم سرا زکف پا
زصفحه اى راز اين دبستان زنسخه رنگ اين گلستان
نگشت نقش دگر نمايان مگر غبارى ببال عنقا
بهيچ صورت زدور گردون نصيب ما نيست سربلندى
زبعد مردن مگر نسيمى غبار ما را برد ببالا
نه شام ما را سحر نويدى نه صبح ما را گل سفيدى
چو حاصل ماست نااميدى غبار دنيا بفرق عقبا
رميدى از ديده بى تامل گذشتى آخر بصد تغافل
اگر نديدى طپيدن دل شنيدنى داشت ناله ما
باولين جلوه ات زدلها رميد صبر و گداخت طاقت
کجاست آئينه تا بگيرد غبار حيرت درين تماشا
بدور پيمانه نگاهت اگر زند لاف مى فروشى
نفس برنگ کمند پيچد زموج مى در گلوى مينا
ببوى ريحان مشکبارت بخويش پيچيده ام چو سنبل
زهر رگ برگ گل ندارم چو طاير رنگ رشته برپا
بهر کجا ناز سر بر ارد نياز هم پاى کم ندارد
تو و خرامى و صد تغافل من و نگاهى و صد تمنا
زغنچه او دميد (بيدل) بهار خط نظر فريبى
بمعجز حسن گشت آخر رگ زمرد زلعل پيدا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید