شماره ١٦: اثر دور است ازين ياران حقوق آشنائى را

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اثر دور است ازين ياران حقوق آشنائى را
سر و گردن مگر ظاهر کند درد جدائى را
زبيدردى جهانى غافل است از عافيت بخشى
چه داند استخوان نشکسته قدر موميائى را
کشاکشها نفس را از تعلق برنمى آرد
زهستى بگسلم کاين رشته دريابد رسائى را
زفکر ما و من جستن تلاش تند مى خواهد
مکن تکليف طبع اين مصرع زورآزمائى را
نوائى نيست غير از قلقل مينا درين محفل
نفس يکسر رهين شيشه سازان گشت نائى را
که ميداند تعلق در چه غربال اوفتاد آبش
وداع دام هم در گريه مى آرد رهائى را
بهر محفل که باشى بى تحاشى چشم و لب مگشا
که تمکين تخته ميخواهد دکان بيحيائى را
ندارد زندگى ننگى چو تشهير خودآرائى
بپوش از چشم مردم لکه رنگين قبائى را
طمع در عرض حاجت ذلتى ديگر نمى خواهد
گشاد چشم کرد از کاسه مستغنى گدائى را
بهر جا پرفشان باشد نفس صيد جنون دارد
نشان پوچ بسيار است اين تير هوائى را
طريق امن سر کن وضع بيکارى غنيمت دان
که خار از دور مى بوسد کف پاى حنائى را
سجودى ميبرم چون سايه در هر دشت و در (بيدل)
جبين برداشت از دوشم غم بى دست و پائى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید