شماره ٧٦٠: دلى داشتم رفت از دست من

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلى داشتم رفت از دست من
کجا آيد آن يار در شست من
نه بشناختم قدر والاى دل
ربود از کفم طالع پست من
همه تار و پودم ز دل رسته بود
کنون رفت آن مايه هست من
دلى را که پرورده عقل بود
فکند آن هواى زبر دست من
ز دست هوا جام غفلت کشيد
کى آيد بهوش اين سرمست من
گشادم ره طبع و بستم خرد
فغان از گشاد من و بست من
مگر حق گشايد درى (فيض) را
وگرنه چو مى آيد از دست من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید