شماره ٦٦٣: حسن رخ مه رويان از روى تو مى بينم

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
حسن رخ مه رويان از روى تو مى بينم
دلجوئى دلداران از خوى تو مى بينم
هر جا که بود نورى از پرتو روى تست
هر جا که بود آبى از جوى تو مى بينم
چشم خوش خوبان را بيمار تو مى دانم
محراب دو عالم را ابروى تو مى بينم
گبر و مغ و ترسا را جوياى تو مى بينم
روى همه عالم را واسوى تو مى بينم
بلبل بگلستانها از بهر تو مى نالد
بوى گل و ريحانها از بوى تو مى بينم
تشويش دل درهم از زلف تو مى دانم
اسباب پريشانى گيسوى تو مى بينم
عاشق سر کو گردد من گرد جهان گردم
چون جمله عالم را من کوى تو مى بينم
املاک و لطايف را چوگان تو مى دانم
افلاک و عناصر را من کوى تو مى بينم
اندر دل هر ذره خورشيد جهان تابيست
من تابش آن خورشيد از روى تو مى بينم
اين عالم فانى را هر دم ز تو، نو از نو
من کهنه نمى بينم من نوى تو مى بينم
از هيچ صدائى من جز حرف تو نشنيدم
هيهات دل هر کس ياهوى تو مى بينم
در بحر محيط عشق شد غرق وجود (فيض)
وين چشم گهربارش واسوى تو مى بينم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید