شماره ٦٣٣: شهد لطفست گهى در کامم
غزلستان ::
فیض کاشانی ::
غزلیات
شهد لطفست گهى در کامم
زهر قهر است گهى در جامم
گه مى تلخ دهى زان لب و چشم
گاه نقل و شکر و بادامم
گاهى از لطف کنى تحسينم
گاهى از قهر دهى دشنامم
من گرفتار توام حاجت نيست
زحمت آنکه کشى در دامم
روز و شب مى نشناسم الا
وصل تو صبح و فراقت شامم
سوختم ز آتش هجران و هنوز
در ره چاره وصلت خامم
(فيض) را شکر وصالت بچشان
چند در هجر تو زهر آشامم
نظرات نوشته شده