شماره ٥٩٥: منم که شيفته زلف تو ببوى توام

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
منم که شيفته زلف تو ببوى توام
منم که واله و شيداى تو بموى توام
گر التفات کنى سوى من بجاى خودست
گل سر سبد عاشقان روى توام
بزير پرده نهانست عشق محجوبان
منم که عاشق پيداى روبروى توام
ترا خلايق گم کرده و نميجويند
ز من نه پنهان مست جستجوى توام
حديث بى بصران با تو سرد مى باشد
منم که روى برو گرم گفتگوى توام
همه ز جام صبوى خيال خود مستند
منم که مست ز جام تو و صبوى توام
شنيده ام که ز کوى تو ميوزد بوئى
نشسته چشم براه گذار بوى توام
شنيده ام که ترا رحمتيست بى پايان
چهار چشم طمع دوخته بسوى توام
شنيده ام که بدان را به نيکوان بخشى
اميد بسته و حيران خلق و خوى توام
ز خود اگر چه بدم نسبتم بتو نيکوست
سگم اگر چه ولى از سگان کوى توام
بغير (فيض) که يارد چنين سخن گفتن
منم که مست تو و مست گفتگوى توام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید