شماره ٥٨٨: تا کى ز فراق تو نهم بر سر غم غم

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا کى ز فراق تو نهم بر سر غم غم
تا چند بدل غصه نشيند بسر هم
اى صيقلى اشک بيا تا بزدائيم
اين زنگ که از سينه بهم آمده از غم
اى بلبل همدرد دمى گوش فرا دار
من هم بسرايم بود اين غم شودم کم
نى نى نکنم از غم هجر تو شکايت
از دوست چه آيد همه شاديست نه غم غم
شاد است دل اگر از دوست رسد زخم
خوش باد ترا وقت که گردى پى مرهم
هر چند برآورد ز دل گوهر اسرار
غواص زبان هيچ ازين بحر نشد کم
بسيار سخن بر سخن از سينه زند جوش
دل پر شود از قحط سخن گر نزنم دم
آيد سخن از دل بزبان تا که برآيد
دربان بآن رو کند از قحطى همدم
نازم بدل و سينه دريا دل خود (فيض)
هر چند غم آيد بودش جاى دگر غم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید