شماره ٥٨١: از عشق يار خوشم از حسن يار هم

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از عشق يار خوشم از حسن يار هم
زان مى مدام مستم و زان ميگسار هم
او جلوه مينمايد و من ميروم ز خود
از خويش شکر دارم و از لطف يار هم
هر کس که ديد جلوه اش از خويش شد تهى
از دست رفت کارش و دستش ز کار هم
يک جلوه کرد و بر دو جهان هر دو مست شد
بيخود ازو زمين و فلک بى قرار هم
يک جلوه کرد حسرت ازو صد هزار ماند
آن جلوه را فدا من و چون من هزار هم
زان جلوه است شعله دلهاى عاشقان
زان جلوه است داغ دل روزگار هم
زان جلوه است موج هوا و ثبات کوه
زان جلوه است جوش و خروش بحار هم
زان جلوه است تازگى و سبزى چمن
زان جلوه است شور خزان و بهار هم
زان جلوه است ناله و افغان عندليب
زان جلوه است لطف گل و قهر خار هم
زان جلوه کام (فيض) برآمد درين جهان
در نشاه که عيش بود پايدار هم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید